تاج اسلام شمس الدین ، گشتست


خاک صدر تو آسمان را تاج

تحفه داده ترا عنایت حق


سیرت و نام صاحب المعراج

هست عزم ترا مضای حسام


هست رأی ترا ضیای سراج

قصر عالیت ثابت الارکان


بحر بر تو دایم الامواج

در گه تست مأمن خائف


حضرت تست موقف محتاج

در گذشته بارتفاع محل


قدر تو از نظام و از ابراج

نکند با تو چرخ رای خلاف


نسپرد با تو دهر راه لجاج

سرورا ، گفته ای مرا : کامروز


نیست الا بمجلس تو رواج

صدر تو مقصد منست ، چنانک


خانهٔ کعبه مقصد حجاج

وطن من ز حمل بخشش تو


هست آگنده از زر و دیباج

گشته انبار من پر از غله


بی غم و رنج ، بلکه دخل و خراج

خواست بیماری نیازم کشت


گر نکردی مرا کف تو علاج